[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 آذرماه سال 1387 13:38
لحظه های رفتنه حالا اون میخواد بره داره تنهام میزاره با یه دنیا خاطره تو چشام اشکی نیست تو هوام ابری نیست پیش تو میخندم گریه هام پنهونیست بدون که من بی تو میرم و می میرم فقط با مردنم من آرو ممیگیرم بزار یه بار دیگه من تو رو ببینم برات گریه کنم به پات هم بشینم بخوای تنها بری من میشم دیوونه آتیش عشق تو به یادم میمونه...